هگمتانه، گروه همه دانا: انقلاب اسلامی ایران بدون هیچ گونه وابستگی به شرق و غرب در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و معادلات سیاسی در نظام دو قطبی حاکم در جهان را بر هم ریخت. انقلابی نوپا که کانون توجه سیاستمداران و عموم مردم جهان شد که در این بین نباید از نقش مؤثر اقشار مختلف جامعه در به ثمر رسیدن انقلاب غافل ماند از جمله معلمان و فرهنگیان که در آن زمان در خط مقدم مبارزه با رژیم ستمشاهی بودند و به دلیل نقش مؤثری که در هدایت و تعلیم و تربیت دانشآموزان داشتند به نوعی پرچمدار این حرکت بودند اما در همدان، دیار نیکان، از دل این قشر فرهیخته و هدایتگر جامعه، شخصیتی برخاست که منشأ برکات بسیاری برای این انقلاب و مردم دیارش بود. بزرگمرد انقلابی و ولایتمداری که بیش از 70 سال از عمر پربرکت خویش را صرف تعلیم و تربیت بر اساس اخلاق اسلامی و مبارزه با ظلم و استبداد کرد و در قامت یک معلم در عرصه اندیشه و عمل درخشید. "سید صادق حجازی" تمام هستی و عمر خود را در راه اعتلای کلمه حق و ترویج اسلام ناب محمدی(ص) وقف نمود. دامنه مبارزات و تلاشهای او در راه اسلام و انقلاب چنان گسترده است که به سادگی نمیتوان آنها را بازگو کرد. این چهره ماندگار تعلیم و تربیت با این وجود که خود را وقف تعلیم و تربیت کودکان و جوانان این دیار کرده بود، اما هیچ گاه از مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خود غافل نبود و پیوسته چه در مدرسه و چه در جامعه با نظام طاغوت مبارزهای جهت دار و مکتبی داشت تا این که طولی نکشید رژیم طاغوت فعالیتهای وی را برنتابید و او را به ایرانشهر تبعید کرد تا شاید بتواند مانع از فعالیتها و مبارزاتش شود غافل از اینکه پس از تبعید آتش این عشق شعلهورتر میشود و همگام با شهید محراب آیتالله مدنی و بهرهگیری از محضر ایشان لرزهای بزرگ بر اندام رژیم ستمشاهی پهلوی وارد میکند. سیدصادق حجازی در سال 1300 شمسی در خانواده فرهنگی در استان همدان چشم به جهان گشود. او پس از اتمام تحصیل و با مدرک فوق دیپلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد. سید صادق حجازی، از سال 1322 به عنوان معلم ریاضی و پس از آن در کسوت مدیر مدرسه علمی همدان به مردم خدمت کرد. وی در زمینه تربیت به همان اندازه که دقت را پیشه خود ساخته بود، در موضوع تعلیم هم حساسیت و توجه بسیاری داشت. سید صادق حجازى از جمله مبارزان همدان علیه رژیم پهلوى بود که با ورود شهید آیتالله مدنى به همدان در سال 1341، همواره و در همه جا و تمام صحنههاى مبارزه در کنار وى بود و در واقع نقش میزبانى او را بر عهده داشت. در اسناد ساواک گزارشهاى متعددى وجود دارد که از مبارزات وى علیه رژیم پهلوی و رابطه تنگاتنگ او با آیتالله مدنى حکایت دارد.
شروع فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پهلوی در سال 1341 با آمدن شهید آیتالله مدنى به همدان و مبارزه وى با رژیم پهلوى، فعالیت سیاسى حجازى نیز آغاز شد. حجازی درباره شروع فعالیتهاى مبارزاتی خود مىگوید: «نحوه ورود به فعالیتهاى سیاسى ما با آمدن آیتالله مدنى به همدان که ما در خدمت وی بودیم، شروع شد و ما به پیروى از منویات مقدس ایشان به مبارزه با رژیم پهلوى پرداختیم. در عین حال مبارزات ما مورد توجه ساواک قرار گرفته بود. مبارزات ما به رهبرى آیتالله مدنى در همدان شروع شد، زمانى که ایشان با انجمنهاى ایالتى و ولایتى به مخالفت پرداخت، ما نیز با وى همراه و پیرو او بودیم، به همین سبب، مورد توجه ساواک قرار گرفتیم و آنها ما را خواستند و تهدید کردند و پرونده تشکیل دادند.» از آن پس فعالیتهای سید صادق حجازی به شدت تحت کنترل قرار میگیرد بهطوری که در یکی از گزارشهای ساواک درباره واکنش مردم همدان به قتل حسنعلی منصور میگوید: «درباره هدف گلوله قرار گرفتن آقاى نخستوزیر، یک عدهاى در همدان اظهار خوشحالى مىکردند؛ مثلا آقاى حجازى مدیر دبستان علمى اظهار مىکرد: خوب بود این گلوله به بالاتر اصابت کند؛ چون در تهران هزاران "منصور" وجود دارد. اگر به شاه اصابت مىکرد، همه خلاص مىشدیم.»
فعالیتهای فرهنگی و تربیتی در دوران رژیم پهلوی حجازى علاوه بر همراهى و همکارى با روحانیان بیشتر مبارزاتش در زمینه تعلیم و تربیت و آموزش نسل جوان جامعه براساس تربیت و اخلاق اسلامى بود که رژیم پهلوی هم از این نظر نسبت به وى حساس شده بود. او در اینباره مىگوید: «ما یک جلسه فرهنگى داشتیم که در آن دانشآموزان و دانشجویانى که قبلاً محصل خود ما بودند، شرکت مىکردند و حدود بیست ـ سى نفر بودند، البته به طور مخفى در را باز مىکردیم، مىآمدند درون منزل و در یک اتاقى براى آنها درباره مباحث اخلاقى و فرهنگى صحبت مىکردیم، سعى مىکردیم که جنبه مبارزاتى نباشد تا بتوانیم جلسه را ادامه بدهیم و این جلسه را ما داشتیم تا روزى که تبعید شدیم.»
افشاگری علیه مارکسیستها سید صادق حجازی علاوه بر مبارزه با رژیم پهلوی، با گروههای چپ و مارکسیستها هم مبارزه میکرد. چنانکه خود میگوید: «فعالیت چپى در فرهنگ چندان رونقى نداشت؛ تعداد معدودى از آنان جلسهاى داشتند. یک روز یکى از آنها که از دبیران با سابقه همدان بود، به بنده گفت ما یک جلسههایى داریم، شما بیاید اینجا. ما هم رفتیم، دیدیم سه چهار نفر دیگر هم بودند. یک نامه خواندند که کمیته شماره 125، همهاش الکى بود و دو تا کمیته هم نداشتند و جوانها را فریب مىدادند. گفتم آقاجان اول بگویید ببینم هدفتان چیست، من بدانم چه مىخواهید بکنید. دیدند من اصلا جلوى دیگران را هم مىگیرم گفتند: نه باید جلسه تشکیل بدهیم، اسم بنویسید، بعد به شما مىگوییم. خلاصه ما هم جلسهشان را به هم زدیم و آمدیم به دیگران هم گفتیم که اینها دروغ مىگویند.»
تبعید به ایرانشهر در سال 1349 منزل سیدصادق حجازی یکی از مراکز اجتماع انقلابیون بود و این موضوع هم حساسیت ساواک را برانگیخته بود. وی در این رابطه میگوید: «منزل ما محلى براى گردهمایى انقلابیون و روحانیون بود. آقایان علما که به خانه ما مىآمدند، غالباً از مبارزان بودند؛ آقاى ربانى شیرازى، آقاى مدنى که همیشه منزل ما بودند، دوستان ایشان که از مبارزان با طاغوت بودند، همیشه در منزل ما بودند... ایشان در جلسههایى که در منزل ما و دیگر مبارزان تشکیل مىشد، تمام مطالب رژیم طاغوت، پدر و پسر پهلوى را اینها به اسم معاویه و یزید، قشنگ توجیه مىکردند و توضیح مىدادند. ما هم همیشه دنبال ایشان بودیم. دیگر قهراً اگر خودمان هم مستقیم کارى نمىتوانستیم انجام بدهیم، چون دنبال ایشان بودیم، در ساواک همیشه مىگفتند افرادى که به دنبال مبارزه با شاه و تشکیلات آن هستند، همیشه در منزل ایشان بودند؛ یعنى منزل ما. یکى از جرمهاى ما از نظر آنها همین بود که ما به افرادى که جنبه مبارز داشتند، بیشتر محبت مىکردیم و نزدیک بودیم و این موجب حساسیت ساواک مىشد.» کنترل شدید ساواک، سیدصادق حجازی را از مبارزه بازنداشت و او در مدارس نیز به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد. تا اینکه این فعالیتها باعث شد وی در سال 1349 دستگیر و تبعید شود. حجازی خود در این رابطه میگوید: «در مدرسه هم، عکس شاه را مىخواستند بزنند، ما نمىگذاشتیم و یک کارهایى هم مثلاً، پیشاهنگهاى آن دوره که یک وسیله فساد در جوانها بود، ما تشکیل نمىدادیم و هى فشار مىآوردند. بالاخره ما تا اندازهاى در این قسمت بر خلاف آنها بودیم؛ تا اینکه در سال 1349، ما را به جرم همین فعالیتهاى سیاسى که سواى فعالیتهاى فرهنگى بود، به ایرانشهر تبعید کردند.» سید صادق حجازى در 23 مهر ماه 1349، از سوى کمیسیون حفظ امنیت اجتماعى همدان، به اتهام اخلال در نظم، به یک سال و نیم تبعید در ایرانشهر محکوم شد. وى درباره جریان و مدت تبعیدش به شهرستان ایرانشهر مىگوید: «روز نهم آبان 1349 مأموران ساواک به مدرسه علمى آمدند، ما را بردند ژاندارمرى و آنجا گفتند شما باید به ایرانشهر بروید. یک سال اولش به صورت تبعید بودم؛ اما بعداً به فرهنگ آنجا منتقل شدم و یک سال هم به این نحو آنجا ماندم و بعداً در دادگاه تجدید نظرخواهى، بىگناه شناخته شدیم و به همدان بازگشتیم.» سید صادق حجازی بعد از بازگشت از تبعید همچنان به مبارزات خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد.
شرکت فعال حجازی در جلسات فرهنگیان همدان علیه رژیم پهلوی حجازى ضمن اداره جلسه فرهنگیان، با فرهنگیان دیگر همچون سیدکاظم اکرمى، برادران قایمى و آزادیان نیز ارتباط داشت. علاوه بر جلسات دانشآموزى، جلسه دیگرى از سوى فعالان سیاسى فرهنگى و بازار تشکیل مىشد. در این جلسه، آقایان متکلم، سیدصادق حجازى، برادران قایمى و تعدادى از بازاریان، از جمله محمد ابراهیم درفشى، برادران حسینى (دباغ)، سراج و یزدى، در آن شرکت داشتند. در این جلسه، هماهنگىهاى لازم براى فعالیت در سطح شهر همدان و چگونگى استفاده از امکانات مالى و معنوى افراد به عمل مىآمد.
اعلامیه آیتالله مدنی به قلم سید صادق حجازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظام ارباب و رعیتى در ایران، تا اندازهاى محدود و از اقتدار خوانین و ملاکین کاسته شد. در این میان اعتراضات در همدان بالا گرفت. شهید آیتالله مدنى براى جلوگیرى از هر گونه اغتشاش و ناآرامى، اعلامیهاى خطاب به دهقانان و روستاییان در 18 اسفند ماه 1358 صادر کرد و آنان را به حفظ آرامش و سپردن امور به حکومت براى احقاق حق خود دعوت کرد. سید صادق حجازى که نویسنده اعلامیه بود، درباره چگونگى صدور این اعلامیه مىگوید: «عدهاى از رعایا که با مالک روستاى خود اختلاف داشتند و ادعاى تقسیم اراضى مکانیزه مالک را مىکردند، در ستاد، خدمت آیتالله مدنى رسیدند و پس از بیان موضوع قرار شد که از سى هکتار زمین مکانیزه، بیست هکتار به رعایا و ده هکتار در اختیار مالک بماند. فرداى آن روز مالک مذکور پیش بنده آمد و جریان را توضیح داد که اگر چنین کارى بشود، رعایاى دیگر نیز مابقى را متصرف و چاههاى آب را تخریب مىکنند. من گفتم که باید خود آیتالله مدنى در این مورد تصمیم بگیرد. از طرف دیگر دیدم حرف مالک زمینها حسابى است. به همین دلیل، دو نفرى پیش آیتالله مدنى رفتیم؛ وى در همان ابتدا ناراحت شد و اجازه ادامه بحث را نداد؛ اما فرداى آن روز که آقاى مدنى منزل ما بود، گفتم حاج آقا آن بنده خدا دیروز حرف درستى مىخواست بزند، شما توجه نکردید؛ او منظورش این بود که ما اگر آن بیست هکتار را به رعیت بدهیم، دیگر در ده مىریزند چاههاى آب را پر از سنگ مىکنند، موتورها را مىشکنند و دیگر کشت نمىشود. الان امام دستور داده کشت غله بشود، ما گندم احتیاج داریم؛ ایشان نیز متوجه قضیه شد. من یک اعلامیهاى نوشتم و ایشان پس از خواندن، آن را امضا کرد و سپس اعلامیه توسط خود ما و مالکین در روستاها توزیع گردید.» محمدرضا سنگری، پژوهشگر و مؤلف کتابهای درسی در گفتگویی با اشاره به اینکه هر دانشآموز یک نسل است و سید صادق حجازی نگاهش اینگونه بود، تصریح کرد: پرورش مؤمنانه از محصولات مدرسه ایشان بود که 16 شهید و جانباز از یک کلاس بوده لذا شهیدپروری و جانبازپروری هنگامی محقق میشود که فرد سرشار از ایمان باشد. وی تأکید کرد: سید صادق محبت پیامبرانه با دانشآموزان داشتند و رابطه عاطفی عمیقی با دانشآموزان برقرار کرده بودند و حتی با معلمان نیز رابطهای صمیمانه داشتند و باعث محبوبیتشان در بین دانشآموزان و معلمان شده بود. این محقق و پژوهشگر خاطرنشان کرد: سیره زندگی افراد بزرگی مانند سید صادق حجازی باید ثبت شود و به سادگی از خاطرات و زندگی این معلم بزرگ نگذریم. سید صادق حجازی پس از 7 دهه تلاش مجاهدانه و در سن 96 سالگی در سحرگاه جمعه 6 بهمن ماه سال 1396 دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. پیکر مرحوم حجازی در هفتم بهمن ماه از «مجتمع آموزشی اسلامی علمی» همدان با حضور مردم و مسؤولان استان تشییع و در دیار خود آرام گرفت. گفتنی است این معلم گرانقدر همدانی کلیه اموال منقول و غیر منقول خود را به مؤسسهی عامالمنفعه شهدای محراب حضرت آیتالله مدنی واگذار کرده است.
|