|
ترافیک شهری معمولاً بهعنوان یک مسأله فنی دیده میشود؛ خیابان کم است، خودرو زیاد است، زیرساخت کافی نیست. اما این نگاه فقط سطح ماجرا را میبیند. آنچه ترافیک را در شهرهایی مانند همدان به یک مسأله مزمن و فرساینده تبدیل کرده، فقط کمبود آسفالت و پل نیست، بلکه ترکیبی از الگوهای رفتاری نادرست، ضعف در مدیریت فضاهای عمومی و عادیشدن بینظمی است. یکی از مهمترین نمودهای این بینظمی، پدیدهای است که شاید کوچک به نظر برسد اما اثرات بزرگی دارد: سد معبر. ترافیک فقط «ایستادن ماشینها پشت هم» نیست، بلکه مجموعهای از پیامدهای اقتصادی، زیستمحیطی، روانی و اجتماعی را به شهر تحمیل میکند. در ادامه این بحث، باید یک لایه عمیقتر رفت و پرسید: چه رفتارهایی این وضعیت را تولید و بازتولید میکنند؟ یکی از پاسخهای کلیدی، اشغال غیرقانونی فضاهای عمومی و معابر است؛ رفتاری که مستقیماً ظرفیت حرکتی شهر را کاهش میدهد و بهصورت زنجیرهای بینظمی تولید میکند.
سد معبر چیست و چرا مسأله است؟ سد معبر بهطور ساده یعنی اشغال غیرمجاز فضاهایی که متعلق به عموم شهروندان است؛ پیادهرو، حاشیه خیابان، میدانها و فضاهای عبوری. این اشغال میتواند به شکل دستفروشی، قراردادن میز و صندلی جلوی مغازه، توقف دوبله برای بارگیری، پارک طولانیمدت خودروهای شخصی یا حتی انبار کردن کالا در معبر باشد. در نگاه فردی، این رفتارها معمولاً با توجیههای قابلدرک همراهند: «جای ندارم»، «چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد»، «مشتری ندارم اگر بیرون نگذارم»، «همه همین کار را میکنند». اما شهر با منطق فردی اداره نمیشود؛ بلکه با منطق جمعی اداره میشود. آنچه برای یک نفر «چند دقیقه» است، برای هزار نفر «ساعتها اتلاف وقت» است. سد معبر ظرفیت واقعی خیابان و پیادهرو را کاهش میدهد، جریان حرکت را مختل میکند و باعث میشود حرکت روان به حرکت مقطعی، متوقف و عصبی تبدیل شود. این همان جایی است که سد معبر از یک تخلف ساده به یک عامل ساختاری در تولید ترافیک تبدیل میشود.
از سد معبر تا ترافیک؛ زنجیره علت و معلول رابطه سد معبر و ترافیک مستقیم و قابل ردیابی است: وقتی پیادهرو اشغال میشود، عابران وارد سوارهرو میشوند. این یعنی کاهش ایمنی، افزایش احتمال تصادف و کاهش سرعت خودروها. وقتی حاشیه خیابان با بساط، بارگیری یا پارک دوبل اشغال میشود، عرض مؤثر خیابان کم میشود و گرههای ترافیکی شکل میگیرد. وقتی یک نقطه دچار گره میشود، اثر آن به چند خیابان اطراف منتقل میشود و ترافیک مثل یک ویروس پخش میشود. در شهری مانند همدان که بافت تاریخی، خیابانهای باریک و میدانهای پرتردد دارد، این اثر تشدید میشود. یک وانت بار در زمان نامناسب، یک بساط در نقطه حساس، یا چند پارک دوبل در یک محور، میتواند کل یک منطقه را فلج کند.
پیامدهای فراتر از ترافیک سد معبر فقط مسأله ترافیک نیست؛ مسأله کیفیت زندگی شهری است. از منظر اجتماعی، سد معبر به معنای اولویت دادن به منافع فردی بر حقوق جمعی است. این پیام به شهروند منتقل میشود که «قانون انعطافپذیر است» و میتوان با کمی فشار یا عادت، آن را دور زد. این ذهنیت، سرمایه اجتماعی شهر را تضعیف میکند. از منظر اقتصادی، سد معبر رقابت نابرابر ایجاد میکند. کسی که هزینه اجاره، مالیات و عوارض میدهد در رقابت با کسی قرار میگیرد که فضای عمومی را رایگان اشغال کرده است. نتیجه این میشود که قانونمداری تنبیه و قانونشکنی پاداش میگیرد. از منظر روانی، ترافیک ناشی از بینظمی، خستگی، عصبانیت، پرخاشگری و فرسودگی روانی تولید میکند. شهر به جای فضای زیست، به میدان تنش تبدیل میشود.
چرا برخورد صرف کافی نیست؟ تجربه نشان داده برخورد صرفاً انتظامی با سد معبر نه پایدار است و نه عادلانه. جمع کردن بساط بدون ایجاد جایگزین، فقط مسأله را جابهجا میکند، نه حل. از طرف دیگر، رها کردن مسأله به بهانه معیشت یا همدلی اجتماعی هم به معنای قربانی کردن حق عمومی است.
راهحل پایدار در ترکیب سه محور است: 1. طراحی شهری و مدیریتی: پیشبینی فضاهای مشخص برای دستفروشان، بارگیری، توقف کوتاهمدت و فعالیتهای موقت. 2. آموزش و فرهنگسازی: توضیح رابطه بین رفتار فردی و پیامد جمعی، از مدرسه تا رسانه. 3. اجرای عادلانه قانون: بدون تبعیض، بدون استثنا و همراه با شفافیت. نقش شهروند و نقش مدیریت شهری شهر فقط محصول تصمیم مدیران نیست؛ محصول رفتار روزمره شهروندان است. اگر هر شهروند بپذیرد که پیادهرو ملک شخصی او نیست، خیابان محل توقف دائمی نیست و قانون مانع زندگی نیست بلکه شرط امکان زندگی جمعی است، بخش بزرگی از مسأله حل میشود. در مقابل، مدیریت شهری هم وظیفه دارد فضا را عادلانه، کارآمد و قابل استفاده طراحی کند. نمیتوان از مردم نظم خواست، بدون آنکه ابزار نظم را فراهم کرد.
جمعبندی: سد معبر یک تخلف کوچک نیست؛ یک نشانه است. نشانهای از شکاف میان رفتار فردی و منافع جمعی، میان قانون و عادت، میان طراحی شهری و واقعیت زندگی. تا زمانی که این شکاف ترمیم نشود، ترافیک، بینظمی و نارضایتی بازتولید خواهد شد. اگر میخواهیم همدان شهری روانتر، امنتر و قابل زیستتر باشد، باید از همین نقاط بهظاهر کوچک شروع کنیم؛ از پیادهرویی که اشغال شده، از خیابانی که تنگ شده، از قانونی که جدی گرفته نمیشود. شهر از همین جزئیات ساخته و یا فرو میریزد.
|