|
کاهش نرخ رشد جمعیت دیگر یک آمار ساده نیست؛ امروزه این مسأله تا جایی اهمیت پیدا کرده که توانسته به یکی از جدیترین چالشهای راهبردی کشور تبدیل شود. چالشی که پیامدهای آن تنها به حوزه خانواده محدود نمیشود، بلکه آینده اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی ایران را تحتتأثیر قرار میدهد. در این میان استان همدان نیز همانند بسیاری از استانهای کشور، با روندی نگرانکننده در کاهش موالید و حرکت به سمت سالمندی جمعیت مواجه است؛ موضوعی که زنگ هشدار آن مدتهاست بهصدا درآمده و خطر آن بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. در این راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها با صراحت نسبت به خطر کاهش جمعیت هشدار دادهاند و مسأله جمعیت را از مسائل «حیاتی و سرنوشتساز» کشور دانستهاند. ایشان در بیانات گوهربارشان در آبان ماه سال 92 در دیدار با اعضای همایش ملی «تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه» فرمودند: قطعاً این کشور با این سطح وسیع، با این تنوع آب و هوایی، با این امکانات فراوان زیرزمینی، با این استعداد بالقوه علمی، میتواند یک کشور پرجمعیت باشد. ایشان در دیدار دیگری با مسؤولان نظام جمهوری اسلامی تأکید کردند: من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، میتواند 150میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتام، هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد. ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم میتوانیم خود را به بهترین شکل اداره کنیم. این ظرفیت خوب، هم در خاک با برکت ما، و هم در استعدادهای انسانی ممتاز کشور، و هم در دستورات و روش و قانون اساسی، و هم در مسؤولان ما وجود دارد. این تأکیدات مکرر ایشان نشان میدهد که موضوع فرزندآوری صرفاً یک انتخاب شخصی نیست، بلکه تصمیمی اجتماعی و آیندهساز است که با اقتدار ملی و پیشرفت کشور، پیوندی مستقیم دارد. جامعهای جوان، پویا و امیدوار، ظرفیت بالاتری برای رشد اقتصادی، نوآوری و تابآوری در برابر بحرانها را دارد. در مقابل، کاهش جمعیت فعال و افزایش سالمندی، منجر به کاهش نیروی کار، افزایش هزینههای درمانی و فشار مضاعف بر نظامهای اقتصادی و رفاهی میشود. از این منظر، فرزندآوری نه یک بار اقتصادی، بلکه سرمایهگذاری بلندمدت برای آینده کشور محسوب میشود. کاهش فرزندآوری؛ نتیجه فشارهای چندلایه بیتردید مشکلات معیشتی، دغدغه اشتغال، مسکن و آینده اقتصادی، در تصمیم خانوادهها برای فرزندآوری مؤثر بوده؛ اما این تمام ماجرا نیست! در سالهای اخیر، جریانهای رسانهای و فرهنگی معارض، با ترویج سبک زندگی فردگرایانه، القای ترس از آینده، عادیسازی تکفرزندی یا بیفرزندی و کمرنگ کردن ارزش خانواده، بهصورت هدفمند در مسیر کاهش جمعیت حرکت کردهاند. این روند را میتوان بخشی از نقشه نرم دشمن برای تضعیف بنیان اجتماعی و هویتی کشور دانست. متأسفانه تکفرزندی در سالهای اخیر، بهتدریج از یک انتخاب محدود به یک الگوی رایج در برخی خانوادهها تبدیل شده است؛ الگویی که اگرچه در نگاه اول میتواند سادهتر و کمهزینه به نظر برسد، اما در بلندمدت پیامدهای قابل توجهی بر رشد فردی، روانی و اجتماعی فرزند برجای میگذارد؛ پیامدهایی که تاکنون کمتر مورد توجه جامعه قرار گرفته است. بدون اغراق، یکی از مهمترین آسیبهای تکفرزندی، کاهش مهارتهای ارتباطی و اجتماعی در دوران رشد است. کودکانی که در خانواده تکفرزند بزرگ میشوند، فرصت تجربه تعامل روزمره با خواهر و برادر را ندارند؛ تعاملی که نقش مهمی در یادگیری مفاهیمی مانند مشارکت، گذشت، رقابت سالم، حل تعارض و مسؤولیتپذیری ایفا میکند. نبود این تجربه طبیعی، میتواند در آینده فردی و شغلی به ضعف در کار تیمی و تعامل اجتماعی منجر شود. از منظر روانی، تکفرزندی در برخی موارد زمینهساز افزایش وابستگی عاطفی افراطی به والدین میشود. تمرکز کامل محبت، توجه و انتظار خانواده بر یک فرزند، ممکن است تابآوری روانی او را کاهش داده و قدرت سازگاری با فشارهای زندگی را تضعیف کند. این مسأله در سنین بالاتر، بهویژه در مواجهه با شکستها، مسؤولیتهای سنگین یا تنهایی، خود را آشکارتر میسازد. مسأله دیگر، افزایش احساس تنهایی در بزرگسالی است. تکفرزندها در دوران کودکی و نوجوانی ممکن است کمتر این احساس را تجربه کنند، اما در سالهای بعد، بهویژه با افزایش سن والدین یا از دست دادن آنها، نبود خواهر و برادر میتواند خلأ عاطفی جدی ایجاد کند. این تنهایی در دوران سالمندی، آثار روانی عمیقتری خواهد داشت. از منظر مسؤولیتهای خانوادگی، تکفرزندی فشار مضاعفی بر دوش فرد در آینده میگذارد. مراقبت از والدین سالمند، تصمیمگیریهای مهم خانوادگی و مدیریت بحرانها، همگی بر عهده یک نفر قرار میگیرد؛ در حالی که وجود خواهر و برادر، به توزیع مسؤولیتها و کاهش فشار روانی کمک میکند. همچنین برخی مطالعات اجتماعی نشان میدهد که تکفرزندی در صورت نبود تربیت آگاهانه، میتواند به افزایش فردمحوری و کاهش روحیه همکاری منجر شود. کودکانی که همواره در مرکز توجه قرار گرفتهاند، ممکن است در بزرگسالی انتظار دریافت توجه مشابه از جامعه داشته باشند از این رو در مواجهه با محدودیتها، دچار نارضایتی یا تعارض شوند لذا تکفرزندی تنها یک مسأله فردی نیست؛ گسترش این الگو در سطح جامعه، به کاهش جمعیت فعال، افزایش سالمندی و تضعیف پیوندهای خانوادگی منجر میشود. جامعهای با خانوادههای کمجمعیت، شبکههای حمایتی ضعیفتری دارد و در برابر بحرانهای اجتماعی و اقتصادی آسیبپذیرتر است. نقش دولت به عنوان حامی با این حال اگر چه دولت در سالهای اخیر با تصویب قوانین و بستههای حمایتی مانند وام فرزندآوری، تسهیلات ازدواج، مرخصی زایمان، حمایتهای درمانی و برخی مشوقهای مسکن، گامهای مثبتی برداشته؛ اما اثربخشی این سیاستها زمانی افزایش مییابد که حمایتها بهصورت واقعی، عادلانه و بدون فرایند اداری پیچیده به دست خانوادهها برسد تا اعتماد اجتماعی تقویت شود و مردم اثر سیاستهای جمعیتی را در زندگی روزمره خود لمس کنند. رسانه؛ محور فرهنگسازی در کنار دولت، رسانهها نقشی تعیینکننده در تغییر نگرشها دارند. رسانه میتواند با تولید محتوای آگاهانه، امیدآفرین و واقعگرا، تصویر صحیحی از خانواده، فرزندآوری و آینده ترسیم کند. مقابله با سیاهنمایی، پاسخ به شبهات، برجستهسازی حمایتهای موجود، معرفی الگوهای موفق و تبیین پیامدهای کاهش جمعیت، از مهمترین وظایف رسانهها در این میدان است. فرهنگ فرزندآوری بدون همراهی رسانهها احیا نخواهد شد چرا که عبور از بحران جمعیت نیازمند نگاهی جامع و همافزا است. اجرای کامل قوانین حمایتی، تسهیل ازدواج جوانان، تقویت امنیت شغلی، اصلاح روایتهای رسانهای، آموزش و آگاهیبخشی مستمر و بازتعریف جایگاه خانواده در سیاستگذاریها، از جمله راهکارهایی است که میتواند روند کاهش جمعیت را متوقف و معکوس کند. اگر چه این مسأله یک موضوع گذرا نیست، اما با حمایت هوشمندانه دولت، نقشآفرینی مسؤولانه رسانهها و آگاهی اجتماعی میتوان فرزندآوری را دوباره به یک ارزش امیدآفرین و آیندهساز تبدیل کرد؛ مسیری که تضمینکننده پویایی ایران فرداست.
|