۱۷
خرداد
۱۴۰۴
شماره
۵۹۰۵
عناوین صفحه
ذهنیت مردم تمامی کشورهای جهان با هر مرام و آیینی، این است که باید شهروندان و حکمرانانش بر اساس قانون آن سرزمین رفتار کنند. این امر سبب شده مردم به طور بدیهی، افرادی که قانون را زیر پا میگذارند، سرزنش و مذمت نمایند. در جوامع اسلامی و خصوصا جامعه ایران به عنوان یک کشور اسلامی، امور مختلف کشور و مناسبات اجتماعی باید بر اساس احکام و قوانین اسلامی ثابت و متغیر که در چارچوب شرع وضع شدهاند، اداره شود. در راستای اداره جامعه دینی، مردم و مسؤولین باید قوانین الهی و دستورات خداوند را اجرا کرده و حقوق و تکالیف خویش را مطالبه و انجام دهند. پس از این مرحله و با توجه به سوالاتی که برای نفی جامعه دینی و دخالت دین در اجتماع طرح میشوند، ممکن است سوال شود که آزادی یکی از حقوق اصلی انسانی است که در بیش از نیمی از بندهای اعلامیه حقوق بشر به آن اشاره شده است. دخالت دادن دین در عرصه قوانین و حقوق اجتماعی و گذاشتن تکالیفی شرعی بر عهده شهروندان و حکمرانان، میزان آزادی انسانهای را محدود میکند و این امر با اصل آزادی انسان، منافات دارد و سازگار نیست.
وقتى مىتوان به این سؤال که آیا آزادى با اسلام سازگار است یا خیر؟ پاسخ داد که بدانیم آزادى به چه معناست و چه معنایی از آن قصد میشود. برای پی بردن به این امر، ذکر این مقدمه لازم است که تعریف یک واژه را میتوان به روشهای مختلفی چون لغوی، مصداقی، مفهومی، کاربردی و... انجام داد. اما از آنجا که تعریف مفاهیم انتزاعی چون واژگان آزادی، تربیت، فرهنگ و... بسیار سخت است و مشکلات، ابهامات و تفاوت برداشت و نگرشهای زیادی از آزادى و... وجود دارد ما به تعریف کاربردی آن میپردازیم و دنبال این خواهیم بود که بنگریم که طرفداران آزادى چه معنا و مفهومى از آن در ذهن دارند؟ و از آزادى چه مىخواهند؟ آنان که به دنبال آزادى هستند و مدعى مىشوند که در این کشور آزادى وجود ندارد، چه معنایى را از آزادى اراده مىکنند؟ آیا مطبوعات آزاد نیستند؟ یا افراد آزادى فردى ندارند؟ و یا آزادى بیان ندارند؟ اساسا باید دید آن مدّعیان در چه حالت و چه صورت مردم را آزاد مىدانند؟ آنگاه ببینیم آنچه آنها مىخواهند با اسلام سازگار است یا خیر.
از این رو، به کسانى که فریاد آزادى سر مىدهند و میگویند «ارزش انسان در این است که آزاد باشد و هر کجا خواست برود و هر حرکتى که خواست انجام دهد و هر چه مىخواهد بگوید. حال که انسان تکوینا آزاد آفریده شده است، قانونا نیز باید آزاد باشد و نباید آزادی وی را محدود کرد!» باید چنین گفت و حداقل سه سوال از آنان پرسید؛ سوال نخست این است که آیا خود آنان اجازه میدهند که فردی با ادعای «آزادی مطلق» چاقویی در بدن آنان فرو کند و استدلال نماید که من به طور طبیعی و تکوینی آزاد هستم؟ گویا پاسخ منفی خواهد بود و مدعیان آزادی به چنین افرادی اجازه نمیدهند که چاقو دست گرفته و به بدن آنان صدمه بزند، آنان این کار را تجاوز و تعدی به حقوق خویش دانسته و از آن ممانعت میکنند. با این سخن، اولین نتیجهای که بدست میآید این است که آزادی مطلق نیست و حد نخست آن تجاوز به حقوق فیزیکی-مادی دیگران است. سوال دوم در مرحله بعد این است که آیا اجازه میدهند آن فرد هر چه دلش خواست و دوست داشت به خود، ناموس و خانواده آنان بگوید و الفاظ رکیک و زشت در قالب فحش و ناسزا به زبان بیاورد، در این سوال، فرد فحاش و ناسزاگو به نحو عملی کسی را نمیزند و مجروح نمیکند اما طبیعتا باز مدعیان آزادی اجازه تعدی به خود و ناموس و خانوادیشان را نمیدهند، زیرا این رفتار را نیز منافی با حقوق دیگران به حساب میآورند و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران را منحصر در تجاوز فیزیکی نمیدانند. حال سوال سوم این است که اگر کسى بخواهد در کتاب یا نوشتاری بر علیه آنان بنویسد و آبرو و شخصیّت آنها را لکهدار کند، آیا در این صورت که تجاوز فیزیکى صورت نگرفته و با زبان هم جسارتی نشده، اجازه خواهند داد آن فرد هر چه خواست بنویسد و هر کتاابی خواست چاپ کند؟ به نظر میرسد در اینجا نیز پاسخ منفی است و این چنین فردی را متعدی و متجاوز به حقوق انسانها خواهند دانست. پس، آنچه از این سوالات بدست می-آید این است که هر چند شعار «آزادی مطلق» بسیار زیبا است اما یقینا حتی کسانی که این شعار را مطرح میکنند اجازه نخواهند داد رفتارهایی که در سوالات بالا بیان شد، درباره آنان اجزا شود. انسانها به نحو مطلق نمیتوانند آزاد باشند و خود عقل و دین مبتنی بر عقل، برای آنان حدود و مرزهایی را مشخص میکنند، حال انسانها یا آنچه دین گفته است را به دلیل عقلپذیر بودن آن میفهمند و درک میکنند و یا در برخی گزارهها بدلیل عقلگریز بودن، نمیفهمند و به خدای عالم خویش تکیه و اعتماد میکنند و میدانند که اگر حکمی در باب مسالهای از خداوند صادر شده است، به خاطر خود انسانها و رسیدن به کمال آنهاست. مساله مهم در این موقعیت این است که هم عقل و هم دین، هر دو دسته حقوق مادی و معنوی، اینجهانی و اخروی و... را در نظر میگیرند و صرفا حیات مادی و فیزیکال را نباید ملاک قرار دهند و نمیدهند.
{1} نوشتار مذکور خلاصهای بود از بحثی مفصل درباره آزادی که مرحوم علامه مصباح یزدی در کتاب نظریه سیاسی اسلام بیان کردهاند.